وصيتي ماندگار از آلبرت انيشتين
بعد از مرگم بگذاريد جسمم به ديگران كمك كند كه به حيات خود ادامه دهند . چشمهايم را به انساني بدهيد كه هرگز طلوع آفتاب و وچهره يك نوزاد را نديده است . قلبم را به كسي هديه بدهيد كه از قلب جز خاطره درد هاي پياپي وآزار دهنده چيزي به ياد ندارد خونم را به نوجواني بدهيد كه او را از تصادف ماشين بيرون كشيده اند وكمكش كنيد تا زنده بماند تا نوه هايش را ببيند كليه هايم را به كسي بدهيد كه زندگيش به ماشيني بستگي دارد كه هر هفته خون او را تصفيه مي كند . استخوانهايم ، عضلاتم و تك تك سلولهايم واعصابم را برداريد وراهي پيدا كنيد كه آنها را به پاهاي يك كودك فلج پيوند بزنيد . هر گوشه از مغز مرا بكاويد ، سلولهايم را اگر لازم شد ، برداريد و بگذاريد به رشد خود ادامه دهند تا با كمك آنها پسرك لالي بتواند با صداي دو رگه خود ودخترك ناشنوائي زمزمه باران را روي اتاقك شيشه اش بشنود آنچه را كه از من باقي مي ماند بسوزانيد وخاكسترم را به دست باد بسپاريد ،تا گلها را بشكفند ، اگر قرار است چيزي از وجود مرا دفن كنيد بگذاريد خطاهايم ، ضعفهايم وتعصباتم نسبت به همنوعانم دفن شوند . گناهانم را به شيطان وروحم را به خدا بسپاريد و اگر گاهي دوست داشتيد يادم كنيد . عمل خيري انجام دهيد ، يا به كسي كه نيازمند شماست ، كلام محبت آميزي بگوئيد .
اگر آنچه را كه گفتم انجام دهيد ،
هميشه زنده خواهم ماند
وصيت نامه آلبرت انيشتين
نظرات شما عزیزان: