اين وبلاگ اجتماعي معرفي اثار ومطالب گوناگون در ايران اسلامي مي باشد

 

اطلاعات عمومی ( دانستنیهای ناگزیر )

این کتاب که در حال حاضر چاپ ششم آن نیز میباشد مشتمل بر اموزه های

علم و ادبی و  تاریخی که تا کنون نخوانده اید  برای همه سنین و سلیقه ها معرفی میگردد

و خواندن آن را به همه عزیزان توصیه میکنیم

قیمت این محصول منصر به فرد 30000تومان است

و درخواست سفارش این محصول  فقط از طریق ادرس ایمیل  

و  شماره تماس 09307841443  و SHAHAB.SOLE@YAHOO.COM امکان پذیر است.

 جهت سفارش ادرس و تماس خود را به این شماره پیامک نمایید

250,00 تومان

 

این کتاب تقدیم به همه شاعران و دوستداران عرصه هنر شعر و شاعری

سروده : ا_ پورداراب

مشتمل بر قصاید ، غزلیات ، و اشعار اجتماعی ، و طنز

که بالغ بر 280 صفحه خدمت دوستداران عرصه شعر

و ادب فارسی تقدیم میگردد وجوه حاصله از فروش

کلا در جهت درمان جراحی کودکان افغانی استفاده

خواهد شد سروده های این مجموعه در نوع خود کم

نظیر است مطالعه این اثر را به شما دوستداران ادب

و شعر ایرانی توصیه می نمائیم ضمناً با خرید هر جلد

از این مجموعه قدمی در جهت سلامتی کودکان افغانی

برداشته ایم قیمت این اثر با ارزش : 150000 ریال

می باشد .جهت خرید و سفارش این محصول آدرس و تماس خود را به شماره 09307841443 پیامک کنید

150,00 تومان


زندیان پس از کریم خان زند
تاریخ ایران
تاریخ ایران
دوران باستان
نیا-ایلامی ۳۲۰۰–۲۷۰۰ پ.م.
عیلام ۲۷۰۰–۵۳۹ پ.م.
منائیان ۸۵۰–۶۱۶ پ.م.
 
شاهنشاهی
ماد ۶۷۸–۵۵۰ پ.م.
  (سکاها ۶۵۲–۶۲۵ پ.م.)
هخامنشیان ۵۵۰–۳۳۰ پ.م.
سلوکیان ۳۱۲–۶۳ پ.م.
اشکانیان ۲۴۷ پ.م.–۲۲۴ پس از میلاد
ساسانیان ۲۲۴–۶۵۱
 
سده‌های میانه
خلفای ثلاثه ۶۵۱–۶۵۶
امامان معصوم ۶۵۶–۶۶۱
امویان ۶۶۱–۷۵۰
خلافت عباسیان ۷۵۰–۱۲۵۸
زیاریان
۹۲۸–۱۰۴۳
صفاریان
۸۶۷–۱۰۰۲
آل بویه
۹۳۴–۱۰۵۵
سامانیان
۸۷۵–۹۹۹
 
غزنویان ۹۶۳–۱۱۸۶
سلجوقیان ۱۰۳۷–۱۱۹۴
خوارزمشاهیان ۱۰۷۷–۱۲۳۱
ایلخانان ۱۲۵۶–۱۳۳۵
چوپانیان
۱۳۳۵–۱۳۵۷
مظفریان
۱۳۳۵–۱۳۹۳
جلایریان
۱۳۳۶–۱۴۳۲
سربداران
۱۳۳۷–۱۳۷۶
 
تیموریان ۱۳۷۰–۱۴۰۵
قراقویونلو
۱۴۰۶–۱۴۶۸
تیموریان
۱۴۰۵–۱۵۰۷
آق‌قویونلو
۱۴۶۸–۱۵۰۸
 
معاصر اولیه
صفویان ۱۵۰۱–۱۷۳۶
 
افشاریان ۱۷۳۶–۱۷۵۰
زندیان
۱۷۵۰–۱۷۹۴
افشاریان
۱۷۵۰–۱۷۹۶
 
 
قاجاریان ۱۷۹۶–۱۹۲۵
 
معاصر
خاندان پهلوی ۱۹۲۵–۱۹۷۹
دولت موقت ایران ۱۹۷۹–۱۹۸۰
جمهوری اسلامی ۱۹۸۰–امروز

زندیان پس از کریم‌خان زند

پس از در گذشت کریم خان زند دگرباره جانشینان او به جان هم افتادند و با جنگ و نزاع‌های مستمر، زمینهٔ تقویت و کسب اقتدار آغا محمد خان و سلسلهٔ قاجار را فراهم آوردند. در سال لطفعلی خان آخرین فرمانروای زند پس از رشادت‌های بسیار، به دست آغا محمدخان قاجار کشته شد. در آن زمان کرمان پایتخت زندیه بود. آغامحمدخان با به دست آوردن شهر شیراز دست به کشتار کسانی که از دودمان زند بودند زد، پسران لطفعلی خان را اخته نمود و دستور تجاوز جنسی به زن باردار و دختر لطفعلی خان زند و دیگر زنان این دودمان را داد و گروهی از افراد طایفهٔ زند نیز به اطراف متواری شدند تا دست آقامحمد خان به آنان نرسد.[نیازمند منبع]

عده‌ای از وابستگان نزدیک این خاندان را با خود به تهران آورد و در قلعه‌ای قدیمی در یافت‌آباد امروزی زندانی نمود که در اواخر قاجاریه توانستند اراضی اطراف را به دست آورند و همان‌جا اقامت کنند و دیگر وابستگان این خاندان یا کشته شدند یا به عثمانی گریختند و یا مهاجرت کردند تا جان زن و فرزندانشان در امان باشد. امروزه در استان‌های لرستان، کرمانشاه، کردستان، همدان، کهگیلویه و بویراحمد، فارس، کرمان و خراسان بازماندگان طایفه زند زندگی می‌کنند.

دستگاه دیوانی زند به رهبری حاج ابراهیم کلانتر که به لطفعلی خان خیانت کرده بود یکراست به قاجارها پیوست و به جز تنی چند که به واپسین فرمانروای زند تا دم مرگ وفادار ماندند دیگران رویهٔ ابراهیم خان را پیش گرفتند.

کوچ طوایف زند

مسجد وکیل در شهر شیراز یادگار کریم خان زند

تعدادی از طایفه زند چون وضعیت را نامناسب دیدند و بزرگان طایفه زند هرکدام برای رسیدن به قدرت دست به کشتار یک دیگر زده بوده‌اند، شبانه و مخفیانه به سمت کوهستان‌های سخت‌گذر حرکت کردند تا جان زن و فرزندانشان در امان باشد و تا زمانی که سلسله عوض شد در همان‌جا می‌زیستند وانگاه که قتل‌عام علیه این طایفه به پایان رسید و بعد از مرگ آقا محمد خان قاجار که کینه این طایفه را بر دل داشت باز مانده طایفه کریم خان به یاسوج کنونی کوچ کردند ودران مکان اقامت گزیدنند و در این مدت صاحب مال و منال خوبی شده بوداند. بعد سال‌ها مخفیانه زندگی کردن حاج نیاز بزرگ طایفه به سمت اردکان فارس هجرت نمود وبا ورود ایشان به این منطقه کسی یارای مقابله با این طایفه تازه‌وارد را نداشت و به بزرگی و خانی منطقه درآمد و ایشان برای همیشه در این مکان اقامت کردند و بعد از حاج نیاز فرزندش حاج علی خان وفرزندان ایشان بر بلوکات اردکان فارس خانی و کلانتری کردند و از این طایفه در فارسنامه ناصری یاد شده‌است. ایشان کلیه دهات مجاور را خریداری کردند و خراج سالیانه حکومت را یکجا می‌پرداختند این طایفه برای قدردانی از زحمات حاج نیاز بعدها نام خانوادگی نیازی را برای فامیل خود انتخاب کردند از حاج نیاز یاسیچی قران‌های خطی بر پوست آهو برای وراث آن به جای مانده‌است؛ و در دوره پهلوی که مبارزات علیه خوانین آغاز شده ایشان بدون مقاومت قدرت را به حکومت مرکزی تحویل دادند. فارسنامه ناصری

از دیگر بازماندگان طایفه زند که به یافت آباد از مناطق تهران کنونی تبعید شده بودند نیز در اواخر دوره قاجاریه ، و بعد از او مرتضی خان زند معروف به مرتضی خان یافت آبادی موفق به تملک یافت آباد، اسلام شهر و روستاهای اطراف شدند که البته در رابطه با این مالکیت همواره باعبدالحسین میرزا فرمانفرما معروف به از شاهزادگان صاحب نفوذ قاجار اختلافاتی وجود داشت که در نهایت پس از نزاعی طولانی و خشونت بار در دوران پهلوی اول با رای دادگاه مالکیت یافت آباد به خوانین زند رسید. مرتضی خان یافت آبادی نیز همچون دیگر اقوام خود جوانمرد و مردم دار بود و به عنوان یکی از پیشگامان اصلاحات ارضی بخش عمده‌ای از زمین‌های یافت آباد را به صورت داوطلبانه به مردم واگذار کرد.[نیازمند منبع] مقبره رو به تخریب وی در قبرستان یافت آباد واقع شده‌است.

فرمانروایان زند

  • کریم خان زند: در ۱۱۶۳ ه‍. ق. در اتحادی سه‌گانه که شاه اسماعیل سوم صفوی را به پادشاهی رساند، سپهسالار ایران شد. در ۱۱۶۵ ه‍. ق. با شکست علیمردان خان بختیاری، برای مدت کوتاهی وکیل‌الدولهٔ شاه اسماعیل سوم شد ولی در همان سال از محمدحسن خان قاجار شکست خورد و شاه اسماعیل سوم به محمدحسن خان پناه برد و ساکن اشرف شد و مقام وکالت به محمدحسن خان رسید. در ۱۱۷۱ ه‍. ق. در حالی که بیشتر مناطق ایران را از دست داده بود در شیراز به محاصرهٔ محمدحسن خان در آمد ولی شیراز سقوط نکرد. یک سال بعد ورق برگشت و محمدحسن خان شکست خورد و کشته شد و شاه اسماعیل سوم دوباره نزد او بازگشت و کریم خان بار دیگر وکیل‌الدوله گردید. با مرگ شاه اسماعیل سوم در ۱۱۸۷ ه‍. ق. کریم خان از به پادشاهی رساندن حیدر میرزا (فرزند شاه اسماعیل سوم) خودداری نمود و خود را وکیل‌الرعایا نامید.
  • ابوالفتح خان زند (بار نخست، ۱۱۹۳ ه‍. ق): فرزند ارشد کریم خان که در آغاز توسط زکی خان زند (برادر مادری کریم خان) به فرمانروایی برگزیده شد، سپس زکی خان برادر کوچک‌تر ابوالفتح خان یعنی محمدعلی خان را شریک او در فرمانروایی کرد. با ظنین شدن زکی خان به او از فرمانروایی کنار گذاشته شد. در این دورهٔ کوتاه قدرت اصلی در دست زکی خان بود.
  • محمدعلی خان زند (۱۱۹۳ ه‍. ق): برادر کوچک‌تر ابوالفتح خان، که نخست شریک فرمانروایی ابوالفتح خان شد و سپس با برکناری برادر، یگانه فرمانروای زند گردید. در این دورهٔ کوتاه قدرت اصلی در دست زکی خان بود.[
  • ابوالفتح خان زند (بار دوم، ۲۸ جمادی‌الاول ۱۱۹۳ - یکشنبه ۹ شعبان ۱۱۹۳ ه‍. ق): با کشته شدن زکی خان بار دیگر به فرمانروایی رسید ولی پس از مدت کوتاهی توسط صادق خان زند (برادر تنی کریم خان) برکنار شد.
  • صادق خان زند (یکشنبه ۹ شعبان ۱۱۹۳–۱۸ ربیع‌الاول ۱۱۹۵ ه‍. ق): پس از محاصرهٔ نافرجام شیراز، به کرمان رفت و آن جا را تصرف کرد. با ترور زکی خان خود را به شیراز رساند و مدت کوتاهی فرمانروایی ابوالفتح خان را پذیرفت ولی اندکی بعد او را برکنار کرد و خود قدرت را به دست گرفت. سرانجام از علیمراد خان زند شکست خورد و به قتل رسید و به روایتی خودکشی کرد.

نويسنده : كسري و کیان پدرو پسر


سنگ بابا غوری یا عقیق سلیمانی

سنگ باباغوری

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد
 
انگشتر با نگین باباقوری سبز
سنگ باباقوری
عقیق یمانی گونه‌ای سنگ باباقوری است که رگه‌های ان سرخ‌رنگ‌اند. این نمونه ۲٫۵ سانتیمتر پهنا دارد.
صحنه چیرگی شاپور یکم بر والرین، امپراتور روم، که بر سنگ باباقوری دارای رگ‌های سرخ (عقیق یمانی) کنده‌کاری شده‌است.

سنگ باباقوری (Onyx) یا جَزع یمانی نوعی سنگ یمانی است که رگه‌دار باشد. بیشتر سنگ‌های باباقوری رگه‌هایی سفید و سیاه دارند. برخی از سنگ‌های باباقوری طبیعی هستند ولی بسیار از آنها را با رنگ کردن و لکه‌دار کردن عقیق تولید می‌کنند. در قدیم از سنگ باباقوری مهره ٔ مدور سیاه و سفیدی درست می‌کردند به شکل و رنگ چشم گوسفند مرده که برای دفع چشم زخم بر کودکان آویخته یا گاه برای زینت استفاده می‌کردند.

سنگ باباقوری را معمولاً به صورت دامله (گنبدی) یا به صورت تیله می‌تراشند و همچنین برای تراش
جزئیات فنی
ترکیب شیمیایی و نام SiO۲ -
۷
وزن مخصوص ۲٫۶۵ - ۲٫۶۶۷
۱٫۵۴۳ - ۱٫۵۵۲ تا ۱٫۵۴۵ - ۱٫۵۵۴
۰٫۰۰۹
علامت نوری مثبت
ویژگی نوری تک‌محوری

گونه‌ها

رنگ رگه‌های سنگ باباقوری سفید و سیاه است. به آن گونه که رگه‌های رنگی‌اش بجای سیاه، طیف‌هایی از قرمز هستند عقیق یمانیمی‌گویند.

  • غروانی: رنگ‌های درهم دارد و طول و عرض آن بلند و قطعه‌های بزرگی از آن یافت شده که از آن ظرف‌هایی ساخته‌اند.
  • بقرانی: کمیاب‌ترین سنگ باباقوری است. خطوط آن مستقیم و بدون کجی امتداد دارد و صفحات آن از سه رنگ قرمز و مرجانی سفید و بلوری شفاف تشکیل شده که گاهی یک رنگ سیاه یا سبز یا زرد در بعض انواع آن وجود دارد و تمام رنگ‌های مذکور طبیعی است و آن که بجز سه رنگ اصلی داشته باشد کمتر یافت میشود.
  • معرق: رگه‌های زیاد دارد. بیشتر آنچه در دست است از این نوع است. رگ‌های باریک موئین با رنگهای مختلط سیاه و قرمز و سفید و گاهی صورت درخت یا حیوان در آن دیده می‌شود.
  • فارسی: به این خاطر که مردم ایران بیشتر به این نوع تمایل داشته‌اند فارسی نامیده شده‌استو این نوع از بقرانی کم‌بهاتر بوده و باباقوری حبشی در مرتبه پست‌تر از این است.
  • بَسلی: نوعی سنگ باباقوری است که لایه بالا و پایین آن قرمز مایل به سیاه باشد و خطوط سفیدی فاصل میان آن دو لایه است

نام‌ها

نام باباقوری را به صورت باباقری، باباغری و باباغوری هم نوشته‌اند.باباقوری نوعی کوری است که در آن چشم، متورم و سیاه و سفید و کدر، به‌رنگ چشم گوسفند مرده، شود و کمی درشت‌تر یعنی بزرگ‌تر از حد عادی گردد.به سنگ باباقوری، عَقیق سلیمانی یا سنگ خلنگ یا قلنج نیز گفته‌اند. خلنگ در فارسی به معنی سیاه‌وسفید است.در عربی و در متون قدیمی‌تر فارسی به سنگ باباقوری، جَزْع نیز گفته‌اند.

توصیفات قدیمی

در لغتنامه دهخدا در مورد سنگ باباقوری یا جزع این‌گونه آمده‌است مهره ٔ یمانی که در او سفید و سیاه باشد. (از متن اللغة). شبه پیسه ٔ یمانی که چشم را در سپیدی وسیاهی به وی تشبیه دهند و اگر آن را در انگشتری کرده بپوشند مورث اندوه و خوابهای پریشان بیمناک و باعث مخاصمت با مردمان است و اگر بر آن موی زنی که زادن بر او دشوار گردد پیچند در ساعت بزاید. (منتهی الارب). شبه پیسه ٔ یمانی که چشم را در سپیدی و سیاهی به وی تشبیه دهند و مهره ٔ سلیمانی گویند. (ناظم الاطباء).مهره ٔ سلیمانی که سفید و سیاه باشد. (از غیاث اللغات) (آنندراج). مهره ٔ یمنی. (محمودبن عمر ربنجنی). مهره‌ای است یمانی منسوب به چشم شاهدان. (شرفنامه ٔ منیری). مهره‌ای است معروف که در او سواد و بیاض هست مثل رگها و در معدن عقیق یافت میشود. (از بحرالجواهر). مؤلف تحفة المؤمنین آرد: سنگی است که از یمن و حبشه خیزد و در او شبیه به چشم و طبقات او خطوط مستدیره ٔسفید و زرد و سرخ و سیاه ظاهر است و به فارسی قسمی از آنرا باباغوری گویند و قسمی سلیمانی است و ظاهراً عین‌الهر نیز نوعی از جنس او باشد. در سیم گرم و خشک و جالی و باحده است و باعث بیداری و جهت یرقان و منع خواب و جهت عسر ولادت پیچیدن آن به موی زنان مؤثر باشد و تعلیق او بر اطفال مورث سیلان آب دهن و رفع ام‌الصبیان و نگاه داشتن او مورث خصومت مردمان با دارنده ٔ او و دیدن خوابهای هولناک است و رافع لقوه و سنون او جهت تنقیه و جلای دندان و ذرور او قاطع خون و جهت رویانیدن گوشت و بردن لحم فاسد و اکتحال او جهت رفع بیاض و نزول آب نافع است. و آنرا دو قسم است، یمانی و چینی. (از شرح قاموس) (از تحفه ٔ حکیم مؤمن). و رجوع به تذکره ٔ داود ضریر انطاکی ص ۱۰۹ و قاموس کتاب مقدس و مخزن الادویه شود. بهترینش یمانی است و وزنش به عقیق نزدیک و سفید و سیاه و سرخ و آمیخته به الوان باشد. (از نزهة القلوب). شَبَه. شَوَق.

لغتنامه دهخدا در ادامه می‌افزایدبیرونی آرد: سنگی است که در صلابت از دیگر سنگها برتری دارد و وزن آن در اصطلاح ما با قیاس بقطب ۶۳۱۸ است. و از معادن عقیق در یمن استخراج میشود و گویند: آن دو را با هم شباهتی است و نیز گویند: در معادن عقیق هند هم یافت میشود و اقسامی دارد که کمیاب‌ترین آن معروف به جزع بقرانی است، که خطوط آن مستقیم و بدون کجی امتداد دارد. و صفحات آن از سه رنگ قرمز و مرجانی سفید و بلوری شفاف تشکیل شده که گاهی یک رنگ سیاه یا سبز یا زرد در بعض انواع آن وجود دارد و تمام رنگهای مذکور طبیعی است و آن که بجز سه رنگ اصلی داشته باشد کمتر یافت میشود. حمزه گوید: جزع را بفارسی قلنج گویند و بقرانی باکری را هلنج ولی لفظ خلنج اختصاص به جزع ندارد بلکه هر موجودی را که خطهای رنگین و شکلهای مختلف باشد خلنج گویند چنانکه به زرافه و روباه و جز آن اطلاق شود بلکه این لفظ به چوبهای رنگین بیشتر اختصاص دارد و نوع رقیق را برای ساختن دسته ٔ کارد و خنجر بکار میبرند. و یک قسم آنرا جزع فارسی گویند بدانجهت مردم آنجا بیشتر بدان تمایل دارند و این قسم از بقرانی کم بهاتر و جزع حبشی در مرتبه پست‌تر از این است. و قسم دیگر بسلی است. نصر گوید: آنرا در زیت جوشانند تا رگهایش استوار گردد. و بعقیده ٔ کندی، معدن همه ٔ اقسام آن نزدیک به معادن عقیق است و تمامی آنها را یک یا دو روز در عسل می‌پزند تا رگهایش باز شود و اگرچنین باشد نزدیک است به آنچه در باب کیمیا آمده‌است که قسمی از سنگها در جوف زمین نمو میکند و قسمی کاهش می‌یابند و بعضی از آنها همچون جزع از رنگی به رنگ دیگر درآیند. قسم دیگر از جزع را غروانی گویند که رنگ‌های درهم دارد و طول و عرض آن بسیار و قطعه‌های بزرگی از آن یافت شده که از آن ظرف‌هایی ساخته‌اند که بگفته ٔ کندی گنجایش سی و اندی رطل آب داشته‌است و نصر قسم دیگری بنام جزع معرق ذکر کرده و شاید این صفت بجهت بسیاری رگ‌های آن باشد. هم او گوید: بیشتر آنچه در دست است از قسم اخیر می‌باشد که رگ‌های باریک موئین با رنگهای مختلط سیاه و قرمز و سفید و گاهی صورت درخت یا حیوان در آن دیده میشود. و در کتاب الاحجار آمده که جزع را معدنی است در چین که بجهت بدیمنی به آن نزدیک نمی‌شوند و تنها مردم بیچاره آنرا استخراج میکنند و به سرزمین‌های دیگر می‌برند، زیرا آن را مورث غم و اندوه می‌پندارند.


نويسنده : كسري و کیان پدرو پسر


خواص سنگ عقیق سلیمانی یا بابا غوری

خواص  سنگ عقیق سلیمانی( عقیق بابا قوری )    Botswana Agate:

  • تعادل و تنظیم چاکرای هفتم

  • سنگ ماه تولدمهر ، آبان ، بهمن

  • نماد تغییر و دگرگونی

  • سنگی جهت ایجاد تحول در فرد و افزایش تفکر مثبت و خودباوری

  • زدودن غم و اندوه

  • افزایش درک و شهود درونی

  • کمک به غلبه بر اعتیاد و وسواس های فکری و رفتاری

  • درمان مسائل عاطفی سرکوب شده

  • سنگ موفقیت

  • درمان شکستگی استخوان

  •  دفع سموم از بدن

  • ایجاد توازنی بینظیر بر روی ذهن و روان

  • افزایش عملکرد ذهنی مثبت

  • بهبود تمرکز و توانایی های تحلیلی

  • کاهش خشم و تنش و افزایش حس امنیت و صلح و صفا

  • بهبود چشم ها

  • تنظیم کارایی معده و رحم

  • تزکیه و پاک سازی سیستم لنفاوی و لوزالمعده

  • تقویت رگهای خون

  • درمان اختلالات پوستی

  • کمک به ترک سیگار

  • کمک به جذب اکسیژن در بدن

  • این سنگ معمولا جهت  دفع چشم زخم استفاده می شود

 


نويسنده : كسري و کیان پدرو پسر


ریگ جن مثلث برمودای ایران

ریگ جن

 
 
نمائی از تپه‌های ماسه در مرکز ریگ جن

ریگ جن منطقه‌ای کویری و دارای تپه‌های ماسه‌ای (تلماسه) در کویر مرکزی ایران است. این منطقه در جنوب سمنان، شرق دریاچه نمک، شمال انارک و غرب جندق قرار دارد.

این منطقه به دلیل وسعت زیاد و نداشتن چشمه یا چاه آب در گذشته محل عبور کاروان‌ها نبوده و فقط در سال‌های اخیر چند گروه به آن منطقه رفته‌اند .

جغرافیا

کویر«ریگ جن» از صعب العبورترین نواحی دنیا، منطقه کویری و پر از تپه‌های شنی و باتلاق‌های نمکی است. در حال حاضر در این منطقه هیچ علایمی از حیات دیده نمی‌شود. این کویر در جنوب غربی و غرب دشت کویر، جنوب سمنان، جنوب شرق گرمسار، شرق منطقه حفاظت شده کویر، شمال انارک و غرب جندق قرار گرفته است و وسعتی برابر با ۳۸۰۰ کیلومتر مربع دارد. هیچ گونه چشمه یا چاه آبی در این منطقه وجود ندارد. در بیشتر نقشه‌ها نامی از این منطقه برده نشده است. تنها دو کویر شناس اروپایی در گذشته در سفرنامه‌های خود به وجود چنین کویری در ایران اشاره‌ای کرده‌اند.

اعتقادات بومیان

مردم محلی معتقدند این سرزمین نفرین شده است. در قدیم کاروان‌ها و مسافران هرگز از این کویر عبور نمی‌کردند. قدیمی‌ها معتقد بودند، این سرزمین نفرین شده و پایگاه شیطان‌ها و ارواح پلید است. مردمی که در اطراف این کویر زندگی می‌کنند بر همین باور هستند. این مردم محلی می‌گویند هر کسی که وارد این سرزمین شده زنده نمانده و ناپدید شده است. ریگ جن را مثلث برمودای ایران هم می‌نامند.

تاریخچه سفر به ریگ جن

در سال ۱۹۰۰ حدود ۱۱۴ قبل سون هدین ، کویرنورد بزرگ سوئدی اولین گردشگری بود که سعی کرد ریگ جن را تجربه کند و به ریگ جن پای بگذارید ولی به دلیل باتلاقی بودن منطقه از تصمیمش منصرف شد و از حاشیه غربی و جنوبی ریگ جن عبور کرد. او بعدها در کتاب کویرهای ایران به طور مفصل درباره ریگ جن نوشت تا در سال ۱۹۳۰ حدود ۸۴ سال پیش آلفرنس گابریل با ایده گرفتن از کتاب سون هدین راهی ایران شود و عزم سفر به ریگ جن را کرد. اما او هم تنها توانست از عرض ریگ جن گذشت. تا این که در سال ۱۳۸۰ یعنی بعد از ۷۰ سال از سفر گابریل اولین کویر نورد ایرانی راهی ریگ جن شد تا بتواند طلسم این سرزمین اسرارآمیز را بشکند. دکتر علی پارسا ، برای اولین سفر با شتر راهی ریگ جن شد اما سفرهای بعدیش را با تیم های کویرنوردی انجام داد.[۱]

منابع

«ریگ جن، ترسناک‌ترین کویر دنیا در ایران». شبکه اطلاع رسانی راه دانا.


نويسنده : كسري و کیان پدرو پسر


ده برج مرتفع جهان +عکس

عکس : ده برج مرتفع جهان

جام جم : در قرن بيست ويکم آسمان خراش هايي که بين 400 تا 800 متر ارتفاع دارند هرگز مانند اين دوره شايسته اين نام نبوده اند. ده برج مرتفع جهان که در پنج قاره کره زمين واقع شده اند ، نمادهاي شکوه ، ثروت و احترام هستند.

جام جم آنلاين : در قرن بيست ويکم آسمان خراش هايي که بين 400 تا 800 متر ارتفاع دارند هرگز مانند اين دوره شايسته اين نام نبوده اند. ده برج مرتفع جهان که در پنج قاره کره زمين واقع شده اند ، نمادهاي شکوه ، ثروت و احترام هستند. گزارش: بهرام افتخاري








در رده بندي مرتفع ترين
برج هاي جهان مقام نخست به برج دبي تعلق دارد. عمليات احداث اين برج در سال
2004 آغاز شد و براساس برنامه بايد در سال آينده خاتمه يابد. سازندگان آن
ارتفاع نهايي اين برج که هم اکنون از 630 متر فراتر رفته است را فاش نکرده
اند، اما پيش بيني مي شود که ارتفاع نهايي آن حدود 800 متر باشد.

 






دومين برج مرتفع جهان در
اروپا واقع شده است. عمليات احداث برج « راشيا تاور» از سال 2007 توسط شرکت
فاستر اند پارتنرز در محله تجاري شهر مسکو آغاز شده است. ارتفاع نهايي اين
برج 612 متر خواهد بود.

 






ساتياگو کالاتراوا،
آرشيتکت اسپانيايي طراح برج « شيکاگو اسپاير» است که در خاتمه عمليات
اجرايي اندکي بيش از 609 متر ارتفاع خواهد داشت. « شيکاگو اسپاير » مرتفع
ترين برج ايالات متحده و سومين آسمان خراش جهان خواهد بود. احداث اين برج
که در نزديکي دهانه رود شيکاگو رايور در حاشيه درياچه ميشيگان واقع شده در
سال 2011 خاتمه مي يابد.

 






« پنتومينيوم » چهارمين
برج مرتفع جهان نيز در دبي و در قلب منطقه مارينا قرار دارد. احداث اين برج
که در نهايت 516 متر ارتفاع خواهد داشت از سال 2007 آغاز شده است.

 






باز هم اين شيخ نشين دبي
است که پنجمين برج مرتفع جهان در آن واقع شده است. برج العالم که در منطقه
« بيزنس بي » دبي قرار دارد در پايان عمليات اجرايي اش در سال 2011 با 108
طبقه 501 متر ارتفاع خواهد داشت.

 






احداث برج شانگهاي ورلد
فايننشال سنتر در بندر شانگهاي چين از سال 1997 آغاز شده و بايد در سال
جاري خاتمه يابد. اين برج با 492 متر ارتفاع بلندترين برج قاره آسيا و
ششمين برج مرتفع جهان مي شود.

 






برج اينترنشنال کامرس سنتر
در هنگ کنگ که احداث آن در سال 2010 خاتمه خواهد يافت با 484 متر ارتفاع
مقام هفتمين برج مرتفع جهان را به خود اختصاص خواهد داد.

 






برج گوانگژو در شهر کانتون
چين در حال احداث است. اين برج با 450 متر ارتفاع نهايي هشتمين آسمان خراش
جهان خواهد بود که البته با آنتني که برفراز آن نصب مي شود ارتفاعش به 610
متر بالغ خواهد شد.

 






احداث برج تايپه 101 در
شهر تايپه ، پايتخت تايوان در سال 2004 خاتمه يافت. اين برج با 448 متر
ارتفاع براي مدت کوتاهي مرتفع ترين برج جهان بود ، اما اکنون در مقام نهم
جاي گرفته است.

 






برج « فريدوم تاور » در
محله منهتن نيويورک و در محل سابق برج هاي دو قلوي مرکز تجارت جهاني که در
حادثه 11 سپتامبر 2001 نابود شدند ، در دست احداث است. احداث فريدوم تاور
از آوريل 2006 آغاز شده است


نويسنده : كسري و کیان پدرو پسر


نمونه واژه های تاتی

نمونه واژه‌های تاتی

در گویش‌های:

  • اسفروین
  • سگزآباد
  • شال

در گویش اسفروینی

برخی از واژه‌های زبان تاتی به گویش اسفرورین (از توابع شهرستان تاکستان در استان قزوین)

  • کجا: کوآ / kuặ/ کجا:اکو
  • آنجا: بورَ /Bura/ آنجا:براء
  • برف: وارَ /vara/ برف :ور
  • پدر: پیه /piya/ پدر: ببه
  • مادر: مایَه /mặya/ مادر: ما. یا (ننه)
  • برادر: برا /Bərặ/ برادر :برا
  • خواهر: خاک (Khak) خواهر: خؤ
  • پسر: پور (Pura) پسر: کوته
  • دختر: تیتی (Titi) دختر:کیله
  • من: اَز (Az)
  • تو: ته (Ta)
  • ما: آما (Ama)
  • شما: شما (Shema)
  • او (مؤنث): آیَه (Aya)
  • او (مذکر): آندا (Anda)
  • مرا: چمن (Chemen)
  • تو را: اِشت (Eshte)
  • پریروز: اَپِری (Aperi)
  • دیروز: اَزیر (Azira)
  • امروز: آرو (Aru)
  • فردا: سابا (Saba)
  • پس‌فردا: پسرا (Pesara)
  • خانه: کی یه (Kiya)
  • حیاط: کِلاگا (Kelaga)
  • باغ: رَز (Raz)
  • بیرون: بَر (Bar)
  • بالا: جُر (Jor)
  • کفش: چُستُه (Chosto)
  • قاشق: کَنچه (Kanche)
  • گربه: مَرچین (Marchin)
  • سگ: اَسبه (seba)
  • مرغ: کرگ (Karg)
  • تخم‌مرغ: کرخا (Karkha)
 

در گویش سگز آبادی

برخی از واژه‌های زبان تاتی به گویش روستای سگزآباد (از توابع شهرستان بوئین‌زهرا استان قزوین)

  • خانواده
  • خانه: چیَ
  • پدر: دَدَ (dada)
  • مادر: مایَ (maya)
  • پسر: فِر (fer)
  • دختر: تی تی (titi)
  • خواهر: خاچَ (khcha)
  • برادر: برا (bera)
  • برادر زن: زن برا
  • خواهر زن: زن خاجه
  • مادر زن: زن مایَه
  • پدر زن: زن پیه
  • مادر بزرگ: پیلَه مایَ
  • عروس: وِیه
  • داماد: زوما
  • میوه
  • سیب: اَسواَ
  • خربزه: چالیچَه
  • گلابی: اَنبری
  • هندوانه: هَندونهَ
  • زردآلو: شِلونیکَ
  • انگور: اَنجروَ
  • زمان
  • امروز: آرِو
  • دیروز: اَزیرَ
  • پری روز: پَریرَ
  • فردا: صَبا
  • پس فردا: سَرا
  • پسین فردا: پَرچینی
  • پسون فردا: پس پَرچینی
  • ظهر: نمِرو
  • غروب: دَمِ شوم
  • شب: شؤ
  • جانور
  • گربه: مَرچین
  • سگ: اَسب
  • گوسفند: چاروا
  • گاو: گُئوَ
  • گرگ: وَرگ
  • مرغ: کَرگَ
  • خرگوش: خَروش
  • گنجشک: گُئوش
  • کیوتر: کُؤتر
  • پوشاک
  • شلوار: شالوار
  • پیراهن: شوی
  • کفش: پوجار
  • کمربند: قیش
  • آب و هوا
  • برف: فرف
  • باران: وارون
  • تگرگ: تی اَرس
  • صفت
  • کوچک: قیجل (ghijel)
  • بزرگ: پیل (pil)
  • خوب: خار (khar)
  • بد: پیس (pis)
  • اشاره
  • این: جِم (jem)
  • کجا: چوآ (choa)
  • اینجا: اِندیا (endia)
  • جهات
  • بالا (زبر): جوئر
  • پائین (زیر): جیرا
  • جلو: پَرون
  • عقب: پَسا
  • وسط: مونینجا
  • ضمایر
  • من: اَ (a)
  • تو: تَ (ta)
  • او :آ (a)
  • ما: اَما (ama)
  • شما: اماهاین، شما (emahayn,shema)
  • آنها: آهاین (ahayn)
 

در گویش شالی

برخی از واژه‌های زبان تاتی به لهجهٔ شهرشال (استان قزوین)

  • خانواده
  • پیَه = پدر
  • مایَ = مادر
  • برا = برادر
  • خاکه = خواهر
  • تتی = دختر
  • پورَ = پسر
  • میوه
  • رَز = باغ انگور
  • چالج = شالی
  • جانور
  • جیلی = جوجه
  • مرچینه = گربه
  • پاجار = کفشدسِ
  • صفت
  • خواریش = خوبی؟
  • نمونه جمله
  • بی = بیا
  • بشه = برو
  • کاگو بیش = کجا بودی؟
  • بی کیه؟ بفرمایید منزل.
  • چنه = چرا، برای چه؟
 

نمونه فعل‌های تاتی

رساندنarasendon

رسیدن arasesan

افتادن ikatan

انداختن ijayntan

نشستن neshtan

خرد کردن - ریز کردن benjaton

بریدن berian

ریسیدن reshtan

دیدن vintan

رفتن shian

اجازه دادن - امکان دادن ashtan

آمدن omian

آوردن aydan

شیر خوردن از مادر (حیوانات) shet akhardan

شیر دادن به بچه حیوانات bochobAndon

نگه داشتنن - متوقف کردن nia dashtan

خواباندن bokhosondan

خوابیدن khotan

مردن mardan

دوشیدن doshesan

دوختن dotan

گفتن vaatan

زیر دندان خرد کردن bookooroojoston

کشتن - ذبح کردن bookooshton

ساییده شدن boosoonoston

شکستن beshkeston

شکاندن shekastan

ریختن - به زمین ریختن ikardan

با دست فشردن boshghAloston

شستن shoordan

قطع کردن bosAndon

قطع شدن - جدا شدن bososton

ساییدن - آسیاب کردن bossovoston

جا انداختن - در جای خود قرار دادن der antay

واژگون کردن agardenesan

خاموش کردن ikoshtan

پاشیدن opAtan

گرفتن igatan

نهادن (بر جایی نهادن) nayan

گذاشتن به زمین همراه با رها کردن hArengaton

گم شدن (غیرقابل پیدا شدن)avir abian

پرتاب کردن ijayntan

عقب افتادن peykaton

جلو افتادن pish ikatan

در جلوی خود نگهداشتن pishgatan

رها کردن sarAdAyan

از بین بردن - برانداختن varengatan

برگرداندن - بازگرداندن vegardAndon

برگشتن vegardoston

لیسیدن velishton

برداشتن vigiton

برگشتن agar desan

باد دادن خرمن - افشاندن خرمن voshAndon

با دست زیر و رو کردن voshkaloston

دریدن - پاره کردن vozarAndon

 

گویش‌های تاتی

این زبان یا گروه زبانی را می‌توان به دسته‌های زیر تقسیم بندی نمود:

  • حدود مرزی استانهای مرکزی، همدان و اراک: وفسی
  • سرتاسر شهرستان رودبار در استان گیلان به ویژه بخش عمارلو و خورگام
  • روستای کیلیت در جنوب باختری اردوباد در نخجوان، جمهوری آذربایجان: کیلیتی (این زبان احتمالاً مرده است)
  • شهرستان ایجرود در جنوب باختری استان زنجان: خوئینی، سعیدآبادی، حلبی، سفیدکمری، بلبوینی
  • جنوب استان اردبیل و شمال استانهای زنجان و قزوین: خلخالی، طارمی و کلور
  • شهرستان مرند و ارسباران (قره داغ) در استان آذربایجان شرقی: هرزندی، دیزماری
  • شمال استان قزوین و جنوب گیلان: الموتی، رودباری، کوهپایه‌ای
  • شهرستان ساوجبلاغ و شهرستان طالقان به ویژه بخش

وفسی

این گویش در منتهی‌الیه حدود مرزی استان مرکزی با استان همدان، در شمال شهرستان اراک استفاده می‌شود؛ در روستای وفس و سه روستای همجوار، یعنی چهرقان در غرب و فرک و گورچان در شرق. این مناطق تقریباً در یک خط فرضی واقعند که احتمالاً حدود ۲۵۰۰۰ نفر از مهاجرین و ساکنین این روستاها به این لهجه سخن می‌گویند؛ البته در گویش این روستاها به طور جزئی تفاوتهایی مشاهده می‌شود ولی اصل و مبنای آنها یکی است. این روستاها جمعیت ساکن فعلی آنها حدود ده هزار نفر است.

لهجه وفسی که به «وُوسی» موسوم است بنا به آنچه پژوهشگران گفته‌اند، لهجه‌ای از تاتی است. ابراهیم دهگان در کتاب فقه اللغه در ضمن معرفی وفس و واقعه کشتار جمعی آن، گویش وفس را ‹‹ یکی از لهجه‌های قدیم پارسی باستان و شاخه‌ای از تاتی ›› می‌نامند. دکتر معین در جلد چهارم فرهنگ خود تحت عنوان ‹‹ وفسی ››(Vafsi) منسوب به وفس، لهجه اهالی وفس نام می‌برند.آقای افتخار زاده در کتاب گزیده‌ای بر دیوان همافر عراقی وفسی از قول نامبرده می‌نویسد: «نامبرده زبان خویش را تاتی خوانده است.»و همچنین در مجله «ایران کوده» م. مغدم که دربارهٔ گویش دلیجان، آشتیان و وفس بحث کرده، لهجه وفس را تاتی خوانده است.

در فهلویات باباطاهر همدانی کلمات مشابه زیادی با گویش وفسی وجود دارد که به نمونه‌هایی اشاره می‌شود:

«دیرم» (دارم): تن محنت کشی دیرم خدایا، دل حسرت کشی دیرم خدایا
«ته» (تو): بی ته یارب به بستان گل مرویا
«وینم» (ببینم): گرم دسترس نبی آیم ته وینم
«بَسُم» (بشوم، بروم): بسم آنان بوینم که ته وینند
«بوره» (بیا): دمی بوره بوین حالم ته دلبر
«سوته» (سوخته): بوره سوته دلان با ما بنالیم
«واتنی» (گفتنی): به کس درد دل مو واتنی نه

عمارلویی

گویشوران تاتی عمارلو در روستاهای کوهستانی کرانه شاهرود و سفیدرود زندگی می‌کنند. روستاهایی از عمارلو که به گویش تاتی صحبت می‌کنند:

لیاول علیا * پاکده * پارودبار * سنگرود * داماش * گوورد * یکنم * * اسکابن * انبوه * خرمکوه * کلیشم * لایه * ناوه * * ویه * جیرنده

گویش تاتی عمارلو، یکسانی زیادی با زبان پهلوی نشان می‌دهد:

  • تاتی: خوجچیر = پهلوی: حوچیر، حوژیر = پارسی: خوش چهره، خوش گل، زیبا. نمونه: چه خوجچیرَ بی؟! = چه خوشگل شده؟!
  • تاتی: پیلّه = پهلوی: پیل = پارسی: بزرگ. نمونه: آشآن پیلّه بیبین. = اونا بزرگ شدن.
  • تاتی: بیشیَن = پهلوی: بشدن = پارسی: رفتن. نمونه: اَما بیشیم. = ما بریم.
  • تاتی: زوؤان = پهلوی: زوؤان = پارسی: زبان، زبون. نمونه: مُنی زوؤان دِ بوگوتی. = از زبون من گفته.
  • تاتی: زیندَگی = پهلوی: زیندَگی = پارسی: زِندِگی. نمونه: اَما زیندَگی نُکُدیم. = ما زندگی نکردیم.
  • تاتی: نآم = پهلوی: نآم = پارسی: نام. نمونه: آنی نام اسفندیار بِه. = اسمش اسفندیار بود.
  • تاتی: دیه = پهلوی: دیه = پارسی: دِه. نمونه: جیریندیه دِ بِیمین. = از جیرنده اومدن.
  • تاتی: سرشب = پهلوی: سرشب = پارسی: عصر. نمونه: سرشب بازار دِبَست. = عصر بازار تعطیل کرد.

خطری که این گویش‌ها را تهدید می‌کند، مهاجرت ساکنان این روستاها به شهر و تغییر زبان نسل نو که در شهرها زاده و بزرگ می‌شوند است.

نقش زبان تاتی در جنگ ایران و عراق

در جنگ هشت ساله ایران و عراق زبان تاتی نقش تعیین کننده ایی در پیروزی اطلاعاتی ایران ایفا نمود؛ ارتش عراق با شنود مکالمات بیسیم چی‌های ایرانی متوجه تحرکات و برنامه‌های عملیاتی ارتش و سپاه ایران می‌شدند و نیروهای ایرانی از هر کدام از گویشها و زبانهای ایرانی برای مکالمات استفاده می‌نمودند، توسط استخبارات و عراق شنود و ترجمه می‌شد؛ تا اینکه از گویشوران زبان تاتی در دو سوی وفس و چهرقان استان مرکزی انتخاب شده بودند؛ در سال ۱۳۷۰ و سه سال بعد از پایان جنگ، سپهبد امیر صیاد شیرازی فرمانده وقت ایران با حضور در این دو روستا و افشای این موضوع، از مردم و شهدای این دو روستا قدردانی کرد


نويسنده : كسري و کیان پدرو پسر


تبارنامه سلسله زندیه

 

تبارنامه سلسله زندیه

 

 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
آغابیگم
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
آغابیگم
 
 
زکی‌خان
 
کریم‌خان
فرمانروایی ۱۱۲۹ تا ۱۱۵۸ خورشیدی
 
 
 
 
 
صادق‌خان
فرمانروایی ۱۱۵۸ تا ۱۱۶۰ خورشیدی
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
صیدمرادخان
فرمانروایی ۱۱۶۷ تا ۱۱۶۸ خورشیدی
 
 
 
علیمرادخان
فرمانروایی ۱۱۶۱ تا ۱۱۶۴ خورشیدی
 
 
 
 
 
 
 
 
 
ابوالفتح‌خان
فرمانروایی ۱۱۵۸ خورشیدی
 
محمدعلی‌خان
فرمانروایی ۱۱۵۸ خورشیدی
 
جعفرخان
فرمانروایی ۱۱۶۴ تا ۱۱۶۷ خورشیدی
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
لطفعلی‌خان
فرمانروایی ۱۱۶۸ تا ۱۱۷۳ خورشیدی
 

 

 

 


نويسنده : كسري و کیان پدرو پسر


فهرست پادشاهان آشور

فهرست پادشاهان آشور

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد

آشور قدیم

نامدوران پادشاهی
 
سارگون یکم ۱۹۲۰ - ۱۸۸۱ (پیش از میلاد)
 

آشور میانه

نامدوران پادشاهی
آداد نراری اول ۱۴۰۰ - ؟
شلمانصر یکم ۱۲۶۳ - ۱۲۳۳ (پیش از میلاد)
آشوراوبالیت یکم ۱۳۶۵ - ۱۳۳۰ (پیش از میلاد) یا
۱۳۵۳ - ۱۳۱۸ (پیش از میلاد)
 
اددنراری یکم  
شلمانصر یکم ۱۲۶۳ - ۱۲۳۳ (پیش از میلاد)
توکولتی‌نینورتای یکم  
تیگلت‌پیلسر یکم ۱۱۱۵ - ؟
تیگلت‌پیلسر دوم ۹۶۷ - ۹۳۵ (پیش از میلاد)

آشور نو

امپراتوری آشور نو در اوج قدرت و عظمت
نامدوران پادشاهی
آشور-دان دوم ۹۳۵ - ۹۱۲ (پیش از میلاد)
آداد-نراری دوم ۹۱۱ - ۸۹۰ (پیش از میلاد)
توکولتی-نینورت ی دوم ۸۸۹ - ۸۸۴ (پیش از میلاد)
آشور-ناصیر-پال دوم ۸۸۳ - ۸۵۹ (پیش از میلاد)
شلمنسر سوم ۸۵۸ - ۸۲۳ (پیش از میلاد)
شمشی-آداد پنجم ۸۲۴ - ۸۱۱ (پیش از میلاد)
آداد-نراری سوم ۸۱۱ - ۷۸۳ (پیش از میلاد)
شلمنسر چهارم ۷۸۲ - ۷۷۳ (پیش از میلاد)
آشور-دان سوم ۷۷۳ - ۷۵۵ (پیش از میلاد)
آشور-نراری پنجم ۷۵۵ - ۷۴۵ (پیش از میلاد)
تیگلات-پیلسر سوم ۷۴۵ - ۷۲۷ (پیش از میلاد)
شلمنسر پنجم ۷۲۶ - ۷۲۲ (پیش از میلاد)
سارگون دوم ۷۲۱ - ۷۰۵ (پیش از میلاد)
سناخریب ۷۰۴ - ۶۸۱ (پیش از میلاد)
اسرحدون ۶۸۱ - ۶۶۹ (پیش از میلاد)
آشور بانی‌پال ۶۶۹ - ۶۳۱/۶۲۷ (پیش از میلاد)
آشور-اتیل-ایلنی ؟ - ؟
سین-شومو-لیشیر ؟ - ؟
سین-شر-ایشکون ؟ - ۶۱۲ (پیش از میلاد)
آشور-اوبلیت دوم ۶۱۲ - ؟ (پیش از میلاد)

 

 

 

 

 

 

 

 

             



:: برچسب‌ها: وصيتي ماندگار از آلبرت انيشتين بعد از مرگم بگذاريد جسمم به ديگران كمك كند كه به حيات خود ادامه دهند , چشمهايم را به انساني بدهيد كه هرگز طلوع آفتاب و وچهره يك نوزاد را نديده است , قلبم را به كسي هديه بدهيد كه از قلب جز خاطره درد هاي پياپي وآزار دهنده چيزي به ياد ندارد خونم را به نوجواني بدهيد كه او را از تصادف ماشين بيرون كشيده اند وكمكش كنيد تا زنده بماند تا نوه هايش را ببيند كليه هايم را به كسي بدهيد كه زندگيش به ماشيني بستگي دارد كه هر هفته خون او را تصفيه مي كند , استخوانهايم , عضلاتم و تك تك سلولهايم واعصابم را برداريد وراهي پيدا كنيد كه آنها را به پاهاي يك كودك فلج پيوند بزنيد , هر گوشه از مغز مرا بكاويد , سلولهايم را اگر لازم شد , برداريد و بگذاريد به رشد خود ادامه دهند تا با كمك آنها پسرك لالي بتواند با صداي دو رگه خود ودخترك ناشنوائي زمزمه باران را روي اتاقك شيشه اش بشنود آنچه را كه از من باقي مي ماند بسوزانيد وخاكسترم را به دست باد بسپاريد , تا گلها را بشكفند , اگر قرار است چيزي از وجود مرا دفن كنيد بگذاريد خطاهايم , ضعفهايم وتعصباتم نسبت به همنوعانم دفن شوند , گناهانم را به شيطان وروحم را به خدا بسپاريد و اگر گاهي دوست داشتيد يادم كنيد , عمل خيري انجام دهيد , يا به كسي كه نيازمند شماست , كلام محبت آميزي بگوئيد , اگر آنچه را كه گفتم انجام دهيد , هميشه زنده خواهم ماند وصيت نامه آلبرت انيشتين ,
نويسنده : كسري و کیان پدرو پسر